-
چشمان ابی تو
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1384 10:44
از روزنه نگاه که می ریزی انگار همان دخترک چشم آبی سالهای پیشی تو... دوخته ای به من چشمان پر التماست را من... (در حسرت روزهای گذشته) در تمام پاییزم. دیدن چشمانت اگر چه تمامی نداشت اما همین همان چشمان ابی ات سر به راهم کرد.
-
بوی مهر
شنبه 2 مهرماه سال 1384 09:08
صدای پاییز بوی مهر می آید . صدای مهربانی پاییزی می آید ! انتظار نگاهی پاییزی ! در این شهریور تابستانی سایه ی مهر را که بر خاطراتم سنگینی میکند را حس میکنم . من عاشق تولد پاییزم . من عاشق مهرم . من عاشق آن درخت پشت پنجره ام که پاییزی خواهد شد . من عاشق تولد مدرسه ام . تولد مدرسه است ولی من , من بی وفا , من بی معرفت ,...
-
از دست نوشته های خودم
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 19:36
دوستان سلام سلام وسلام این بار دیگه نوشته های خودمو می خوانید امیدوارم بتونید تحملم کنید. خوب نمیدونم اثلا چی بنویسم چطوره یه غزل بنویسم ها....؟ زمستان است وباران بازهم هست وسرمای خیابان باز هم هست نگاه کن کتاب اولت را در آن ؛ بابا، کمی نان باز هم هست برادر جان! عزیزم! مهربانم ! معلم، مهر، آبان باز هم هست همینجا زیر...
-
اگه فراموشم کنی
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 19:29
اگر فراموشم کنی می خواهم بدانی این را که اگر از پنجره به ماه بلورین،شاخه سرخ پائیز کند گذر بنگرم، اگر در کنار آتش دست بر خاکستر نرم برتن پر چروک هیزم سوخته زنم همه چیزی مرا به سویتو می آورد، گوئی هر آنچه هست رایحه،روشنی ورنگ قایق های خردی اند راهی جزیره های تو که چشم براه منند . اینک اگراندک اندک دوستم نداشته باشی من...